وبسایت تست در ستاد ساماندهی ثبت شده و تمامی مطالب سایت تابع قوانین کشور می‌باشد.

تبلیغات



تبلیغات در مجله اینترنتی فلایر 2024 . پخش تراکت در تهران .

قرار گیری مکان تبلیغ شما در مجله اینترنتی فلایر 2024 .

 

مکان های قرار گیری تبلیغ شما .

 

زیر مطالب زمین شناسی اختصاصی .

 

قسمت تبلیغات پیوند ها .

 

فایل های پر بازدید مجله اینترنتی فلایر 2024 .

 

زیر مطالب داستان های مغلی اختصاصی مجله اینترنتی فلایر 2024 .

 

به زودی .

 

پخش تراکت تهران .

 

پخش تراکت تبلیغاتی .

 

بدون دور ریز .

 

چسب به عهده خودتان می باشد .

 

آپدیت سایت .

 

تهران .

 

09982143452 .

 

09211796125 .

 

انواع پخش تراکت .

 

کنترات .

 

روزانه .

 

ساعتی .

 

ساعتی 150 هزار تومان .

 

پخش هر 1000 تراکت 500 هزار تومان . تهران .

 

تبلیغات در مجله اینترنتی فلایر 2024

MAGAZINE - 56 . نمایش نامه . می شود جور دیگر هم باشیم شاید ... .

تئاترنمایش نامه 25 اردیبهشت 1403 103 بازدید 0 دیدگاه

می شود جور دیگر هم باشیم شاید ... .

صدای در زدن در .

کلارا . 4 مرتبه در میکوبه .

سلنا . کی .

کلارا . منم .

سلنا . بیا داخل .

کلارا . همیشه بارش بارون میتونه شروع یه فصل تازه از زندگی گذشته باشه که میخواد با فصلی تازه آغاز بشه .

سلنا . باز خواهرمون حس رمانتیک شاعرانش زد بالا .

کلارا . نمیدونی وقتی این جملات میگم چه قدر پر از شوق و احساس درونی که همیشه من همراهی می کنه تا ابد میشم .

سلنا . چه خبر از خواهر املیا داخل کلیسای سن جورج .

کلارا . دنبال این که مجموعه داستان و اشعار من تبدیل به کتاب کنه تا بتونه ازش یه پولی برای کودکان بی سر پرست مرکز نگه داری آقای داون کنار کلیسا پیدا کنه .

سلنا . راستی پدر ماریو هم اینجا .

کلارا . پدرماریو از کلیسای کارن .

سلنا . نه پدر ماریو از واتیکان اومدن تا کنار هم به بررسی موضوع زیر زمیننن بپردازیم .

کلارا . چرا صدات می لرزه . موضوع زیر زمین .

شمع ها به مدت 4 مرتبه روشن خاموش .

پدر ماریو با خوندن یه ورد از دور داره میاد .

پدر ماریو . ای خداوند بزرگ همانا شیطان را از ما دور کن همان طور که شر چنگیز مغل را از سر مردم این کره ی خاکی دور کردی .

MAGAZINE - 56 . نمایش نامه . می شود جور دیگر هم باشیم شاید ... .

می شود جور دیگر هم باشیم شاید ... .

صدای در زدن در .

کلارا . 4 مرتبه در میکوبه .

سلنا . کی .

کلارا . منم .سلنا . بیا داخل .کلارا . همیشه بارش بارون میتونه شروع یه فصل تازه از زندگی گذشته باشه که میخواد با فصلی تازه آغاز بشه .

سلنا . باز خواهرمون حس رمانتیک شاعرانش زد بالا .

کلارا . نمیدونی وقتی این جملات میگم چه قدر پر از شوق و احساس درونی که همیشه من همراهی می کنه تا ابد میشم .

سلنا . چه خبر از خواهر املیا داخل کلیسای سن جورج .

کلارا . دنبال این که مجموعه داستان و اشعار من تبدیل به کتاب کنه تا بتونه ازش یه پولی برای کودکان بی سر پرست مرکز نگه داری آقای داون کنار کلیسا پیدا کنه .

سلنا . راستی پدر ماریو هم اینجا .

کلارا . پدرماریو از کلیسای کارن .

سلنا . نه پدر ماریو از واتیکان اومدن تا کنار هم به بررسی موضوع زیر زمیننن بپردازیم .

کلارا . چرا صدات می لرزه . موضوع زیر زمین .

شمع ها به مدت 4 مرتبه روشن خاموش .

پدر ماریو با خوندن یه ورد از دور داره میاد .

پدر ماریو . ای خداوند بزرگ همانا شیطان را از ما دور کن همان طور که شر چنگیز مغل را از سر مردم این کره ی خاکی دور کردی .

سلنا . پدر پشت سرتون . آقای داون شمایید ؟ چطوری وارد شدید ؟ چرا چشماتون سبزه ؟

پدر ماریو . سلنا و کلارا مراقب باشید . شیطان ایسیس رییس شیاطین اینجا میتونه همه ما رو تسخیر کنه .

کلارا . آفرین به شما پدر ماریو که هنوز بعد گذشت این همه سال هنوز دست از مبارزه با شیاطین بر نداشتید . آفرین به شما .

پدر ماریو و کلارا و سلنا . ای شیطان بد تر از چنگیز مغل از ما دور شو و برگرد به جهنمت .

شیطان نا پدید میشه .

سه تایی دور میز و وقایعی که میخوان تعریف کنن اطراف داره نمایش داده میشه . فرا واقعیت .

پدر ماریو . راستی کلارا از خودت بگو این همه مدت چی کارا کردی ؟

کلارا . پدر جونم برتون بگه که 4 الی 5 سال پیش رفته بودیم دور دریاچه ، سروان هولمز از اداره تحقیات تودریاچه غرق شد . غریق نجات تا برسه و بخواد نجاتش بده یه بارون و طوفان بدی گرفت همه بیخیال نجات سروان هولمز شدن . پس برگشتیم به کلیسا و خونه هامون آماده شدیم برای خاک سپاری فردا . فرداش بعد از کشیدن لاشه سروان هولمز از بیرون دریاچه چه مراسم با شکوهی بود جای هموتن خالی . همونجا یه پسره به اسم ماریو راستی مهندس راه سازی ازم خواستگاری کرد پدر اندرسون با بیل افتاد به جونش و تا اونجایی که میخورد زدش . پدر اندرسون دو ساعت بیش تر نتونستن تو بازداشتگاه نگهش دارن . بعد از این که داشت میومد بیرون از بازداشتگاه یه دونه رفت تو صورت پسره چند تا از دندوناش ریخت . دوباره بازداشت شد . افسر جفرسون گفت پدر اندرسون تو من یاد پدر چنگیز مغل میندازی . همین اواخر هم که با یه مجموعه آشنا شدم به اسم کارگزاران ایتالیایی . کارشون این بود که برای زنان بی سر پرست مسکن جور میکردن . راستی اون موقع افسر جفرسون داشت روی یه پرونده جنایی بین المللی کار می کرد بعدن فهمیدیم پرونده کارگزارن ایتالیایی . الانم که بساط مساط جن گیری و ... این جور داستانا .

پدر ماریو . بسه . یه مقدار نفس بگیر و یه آبی بخور .

سلنا تو بگو .

سلنا . هیچی هی هر روز کار و وعده های تو خالی رییس جمهور . پدر دیگه کم آوردم . ولی تو این مدت یه اتفاق خیلی خاص افتاد که تونستم تا این روز دووم بیارم .

پدر ماریو . چه اتفاقی .

سلنا . چند سال پیش با یه آقا به اسم جیک آشنا شدم خیلی پولدار و ... . همین شهر بغلی . به هیچکی نگفتیم با هم ازدواج کردیم و روز بعد از ازدواج گور به گور شد . همه ارث و میراث و ... دیگه خلاصه ... .

پدر ماریو . ادامه بده ؟

سلنا . هیچی پدر همین بود .

پدر ماریو . پس ازت درخواست کردیم 50 دلار به خیریه واتیکان کمک کنی گفتی ندارم .

سلنا . آخه پدر سه میشد که یه بیوه پولدار هستم .

چند دقیقه سکوت .

سه تایی دست تو دست هم .

تکرار یک جمله . می شود جور دیگر هم باشیم شاید ... .

صدای در زدن در .

کلارا . 4 مرتبه در میکوبه ..... .

نمایش نامه . می شود جور دیگر هم باشیم شاید ... .

نویسنده . رضا علیاری .

تئاتر . تئاتر شهر . نمایش نامه . نمایشنامه .

6 ستاره توسط 1 نفر

آهنگ های پیشنهادی

دیدگاه خود را بگذارید

نام
ایمیل (منتشر نمی‌شود)
وبسایت
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B :S
کد امنیتی
رفرش
کد امنیتی
نظر خصوصی
مشخصات شما ذخیره شود ؟ [حذف مشخصات] [شکلک ها]
به کانال تلگرام سایت بپیونید
ورود